میراثِ به جا مانده....

ساخت وبلاگ

گریزی نیست 

آنقدر از ضربه های دوران شکسته م 

ک شکلِ ظرفی خمیده 

دسته لیوانی شکسته 

به خودم زخم میزنم 

میراثِ به جا مانده از چشم های نگرانی 

ک سوگواریش را در گوشه عزلتِ روح

به شعر نشسته ست

تو رفته ای و من 

شبیه کشتی بی بادبان 

اسیرِ طوفانی نابهنگام 

خمیازه های بی کس و وحشتم را 

همچون امواجی شکسته و خسته 

بر صخره های بی رحمِ دنیا 

فریاد میزنم .
در عمقِ بی نهایتِ اندوه 
با صَرفِ دل واژه هایی غمگین 
با تَمسُک جستن  به آیات قرآن 
بخدایت میسپارم 
کاش بشود......
ما را در سایت کاش بشود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cpretext4 بازدید : 17 تاريخ : شنبه 21 اسفند 1395 ساعت: 3:53